۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۷ ثبت شده است

ازدواج کردیم. به سادگی تمام. همانجایی که قولش را داده بودیم. همه چیز لحظات آخر جفت و جور شد. برایش از خدا متشکرم.

....

این روزها کمتر نوشته ام. سال گذشته اینجا چون یک جورهایی کانال ارتباط نگفته ها با نازنین یار بود فرکانس بیشتری داشت. با ننوشتن عمق نوشته ها و حرف زدن هایم بیشتر نشد. برخلاف آنچه فکر میکردم. برعکس. با ننوشتن با تحلیل نکردن ذهن سطحی تر شدم. خودم را در میانه زندگی غرق تر کردم. مخاطب این نوشته ها قبل از هر کس خود من بود. حالا این روزهای که پاییز کم کم بویش میرسد دوباره از نو خواهم نوشت. دوباره و بیش از همه برای نازنین یار.

...

سرعت ورود به پیچیدگی های زندگی متاهلی واقعاً زیاد بود. خاصه اینکه بلافاصله بعد از آن قریب به یک ماه وارد فاز یافتن خانه شدم. کاری پیچیده. الان که رفتارهایم را در یک ماه گذشته تحلیل میکنم چیزهای مهمی از آن بیرون میکشم که فرصت مفصلی میخواهد برای تحلیل و بررسی اش. ولی علی الحساب همین که احوالات آن روزها را ننوشتم یعنی غرق شدم میان موجی از عامه موجهای دریا.

...

این روزها همه از حرف از مشکلات میزنند. راستش اینقدر دیگر تکراری شده که هیچ حرفی جدید نیست. همه‌ی بیان ها از وضع موجود تکراری است. چه از تحلیل های اقتصادی، چه اجتماعی چه فرهنگی چه محیط زیستی چه سیاسی. حتی نطقهای تند نمایندگان مجلس نیز تکراری است. حرف جدید نیست. باز تولید تمام غرهای شنیده شده و جالت اینکه هیچ کسی حرف از امید و نشاط نمی زند. گویی تمام امیدواران این سنوات هم نا امید شده اند. اما شرایط فعلی رو کاغذ از سال 91، 78؛ 74؛ 67, 59 و 32 و غیره بدتر است؟ نه! قطعاً نه. این ولی مدل ذهنی ما ایرانی هاست که خسته شده است و دیگر حرفهای تکراری اون را جذب نمیکند. شده ایم شبیه به معتاد برنامه های انگیزشی که دیگر حنایشان برایش رنگی ندارد. دیگر نه شعارهای چپ و سوسیال و پوپولیستی جناح راست و نه شعارهای لیبرال و دمکراسی خواهانه چپ او را جذب نمیکند. دیگر حتی شعارهای براندازی شاهزاده و شعارهای رادیکال منافقین او را جذب نمیکند. ما یک ذهن خسته ایرانی مملو از شعار داریم. ذهنی که روی کارنامه دستش تمامی درسها را از ایده آلش کمتر گرفته و حس مردودی به او دست داده. ذهن یک ایرانی خسته که قصد نفر اول منطقه شدن و بازپس گیری تمدنش را داشته و حالا در جدال ونزوئلا یا سوریه شدن است. این ذهن خسته بیش از هرچیز بجای شعار به برنامه اساسی نیاز دارد. به حرکت از درون جامعه نیاز دارد. به جنیش از درون به حرکت های پله ای و صعود تدریجی احتیاج دارد. ما هیچ قهرمانی نمیخواهیم. چون تمام قهرمان هایمان را کشته ایم. یا حصرند، یا زندان یا مرده اند یا محبوس یا فراری یا تروریست شده اند. ما باید از درون خودمان را پیدا کنیم. نخبگان این کشور باید نقششان را تعریف کنند. باید حرف بزنند و فشار بیاروند که ساختارهای اشتباه اصلاح شود. باید نفس تازه ای بجای این پیرمردان انقلاب 57 در کشور دمیده شود و این ماموریت تمام متولدین دهه 60 و 70 این کشور است.  تزریق جنبش و حرکت و امید نه از جنس شعار که از جنس برنامه های تدریجی اصلاح!  باید قبول کنیم که تا deep work خودمان انجام ندهیم هیچ کاری جلو نمیرود. اینبار نوبت کار حقیقی و واقعی است
....


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۷ ، ۰۰:۱۷