منقوص

دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ب.ظ

مسیر اشتباه اثر عکس دارد

از قبل نسبت به نویز و سر و صدا حساس بودم. از محیط‌های شلوغ و پر از نویز متنفرم. از صداهای ناهمگون. خوابگاه شادمان اینقدر شلوغ بود و سر و صدای ماشین و اینها که خب از یک جایی به بعد عادی شد ولی باعث شد نسبت به نویز و سر و صدا حساس تر بشم. مثلا اگر در شرکت کسی پنجره را باز میکرد واقعا بالای 5 دقیقه اذیت میشدم و خواهش میکردم که ببندد. یا درخانه اگر تلویزیون صدایش بلند باشد اذیت میشود. میخواهم سکوت باشد. حتی فکر میکنم همین اخلاق در سلیقه موسیقیای هم اثر گذاشته. اکثرا آهنگ های نئوکلاسیک و امبینت و مینمیال را ترجیح میدهم. اولافور و دیگران.

بعد دیدم که حتی نسبت به نویزهای انسانی هم حساس شدم. ملچ و ملوچ کردن ها، صداهای های جیغ آدم هایی که دارند بلند بلند با تلفن صحبت میکنند و وقتی فکر میکنی بدتر هم میشود. این حس وسواس به نویز.

حالا اینها که ذیل احوالات حساب میشود ولی خواستم این نتیجه را بگویم که لزوما تجربه اکستریم به حل مشکل کمکی نمیکند. بلکه سنسورهای آدم را حساس تر میکنند. این روش متود کلاسیک و قدیمی است. متود اینکه یکهو کسی که ترس از آب دارد که بیندازند توی آب که شنا یاد بگیرد. متود اینکه کسی که در موضوعی نقطه ضعف دارد مثلا از چیزی میترسد یکهو با بدترین حالتش مواجه کنند که مثلا چون صد آید نود پیش ماست. نخیرم. اینطوری جواب نمیدهد. نه تجربه این را میگوید و نه عقل. چون روح و روان آدم فیزیکی نیست که. یک سیال است. یک موجود زنده. باید با روشی منطقی ومعقول با آن برخورد کرد....

مثال دیگرش که خیلی هم جالشی‌است. آزادی های جنسی است. اینکه همه چیز آزاد باشد و افراد در مقابل این آزادی بی حد و مرز خودشان دیگر این موضوعات برایشان بی اهمیت میشود. نه. کاملا به عکس است. کاملا حس جنسی حساس تر میشود. آسیب‌هایش بسیار زیاد است. شما نمیتوانی انتظار داشته باشی کسی را در استخر شهوت مثلا بیندازی که خودش راه خودش را پیدا کند. خاصه کسی که در این موضوع ضعف هم دارد....


نتیجه اخلاقی اینکه مسیر اشتباه اثر عکس دارد. آن چیزی که ابتدا به ذهن آدم میرسد که عمدتاً هم از شباهت و آنالوژی بین پدیدهای نامرتبت آمده ما را به نتیجه نمیرساند که هیچ. نتیجه عکس میدهد...



نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

مسیر اشتباه اثر عکس دارد

دوشنبه, ۲۳ مرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ب.ظ

از قبل نسبت به نویز و سر و صدا حساس بودم. از محیط‌های شلوغ و پر از نویز متنفرم. از صداهای ناهمگون. خوابگاه شادمان اینقدر شلوغ بود و سر و صدای ماشین و اینها که خب از یک جایی به بعد عادی شد ولی باعث شد نسبت به نویز و سر و صدا حساس تر بشم. مثلا اگر در شرکت کسی پنجره را باز میکرد واقعا بالای 5 دقیقه اذیت میشدم و خواهش میکردم که ببندد. یا درخانه اگر تلویزیون صدایش بلند باشد اذیت میشود. میخواهم سکوت باشد. حتی فکر میکنم همین اخلاق در سلیقه موسیقیای هم اثر گذاشته. اکثرا آهنگ های نئوکلاسیک و امبینت و مینمیال را ترجیح میدهم. اولافور و دیگران.

بعد دیدم که حتی نسبت به نویزهای انسانی هم حساس شدم. ملچ و ملوچ کردن ها، صداهای های جیغ آدم هایی که دارند بلند بلند با تلفن صحبت میکنند و وقتی فکر میکنی بدتر هم میشود. این حس وسواس به نویز.

حالا اینها که ذیل احوالات حساب میشود ولی خواستم این نتیجه را بگویم که لزوما تجربه اکستریم به حل مشکل کمکی نمیکند. بلکه سنسورهای آدم را حساس تر میکنند. این روش متود کلاسیک و قدیمی است. متود اینکه یکهو کسی که ترس از آب دارد که بیندازند توی آب که شنا یاد بگیرد. متود اینکه کسی که در موضوعی نقطه ضعف دارد مثلا از چیزی میترسد یکهو با بدترین حالتش مواجه کنند که مثلا چون صد آید نود پیش ماست. نخیرم. اینطوری جواب نمیدهد. نه تجربه این را میگوید و نه عقل. چون روح و روان آدم فیزیکی نیست که. یک سیال است. یک موجود زنده. باید با روشی منطقی ومعقول با آن برخورد کرد....

مثال دیگرش که خیلی هم جالشی‌است. آزادی های جنسی است. اینکه همه چیز آزاد باشد و افراد در مقابل این آزادی بی حد و مرز خودشان دیگر این موضوعات برایشان بی اهمیت میشود. نه. کاملا به عکس است. کاملا حس جنسی حساس تر میشود. آسیب‌هایش بسیار زیاد است. شما نمیتوانی انتظار داشته باشی کسی را در استخر شهوت مثلا بیندازی که خودش راه خودش را پیدا کند. خاصه کسی که در این موضوع ضعف هم دارد....


نتیجه اخلاقی اینکه مسیر اشتباه اثر عکس دارد. آن چیزی که ابتدا به ذهن آدم میرسد که عمدتاً هم از شباهت و آنالوژی بین پدیدهای نامرتبت آمده ما را به نتیجه نمیرساند که هیچ. نتیجه عکس میدهد...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۵/۲۳

نظرات  (۱)

این بیماری را من هم دارم، نوع شدیدش را متاسفانه. یعنی صدای فن کیس کامپیوتر همکارم حتا من را به فنا می‌دهد.. یا صدای تیک تاک آرام یک ساعت وسط سکوت شب خواب را از من می‌گیرد. البته من تجربه اکستریمی نداشته‌ام و فقط حدس می‌زنم موسیقی حساسیتم را پله پله زیاد کرده و به جاهای خطرناک رسانده است. یک بار به معلم آوازم ازین حساسیت شکایت کردم گفت استاد-لطفی- حتا از صدای بخاری آزار می‌دیده. خدا کند به آنجاها نرسیم. والا می‌میریم در شهر. در این شهر.
پاسخ:
به نظر عمیق شدن در موسیقی شاید باعث میشه که نواهای ناموزون دیگر اذیت کننده باشه. یک جور رفاهی که با نبودنش آدمی به اذیت می افتد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی