منقوص

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ب.ظ

احوالات (10)

قدم زنان مسیر فردوسی تا انقلاب را می‌آییم. هیچ چیز بهتر از قدم زدن عصر جمعه در حالی که خورشید می‌رود که در سمت دیگر طلوع کند نیست. این نور خورشید که ابر‌ها را قرمز میکنید و یک رنگ نارنجی زرد-طوری می‌پاشد به خیابان‌های شلوغ تهران. قدم زدن تنها یک صفای دارد. قدم زدن با دوست خوب دوچندان یا چند چندان می‌کند. عموماً لحظاتی که با دوستان خوبم هستم همیشه در ذهنم ثبت می‌شود. صداها، رنگ‌ها، لغات....

با مجتبی قرار گذاشته‌ام که همدیگر را ببینیم. آخرین باری که همدیگر را دیدم اوایل مرداد بود به نظرم. آن موقع که آمد اسباب و اثاث را از خابگاه شادمان بردارد. ولی آخرین باری که به تفصیل دیدار کردیم ماه رمضان بود. روی صندلی‌های لاله. رفتم آش نیکوصفت گرفتم و افطار کردیم. چقدر چسبید. چقدر حرف زدیم. حالا . یک ساعتی تقریباً به انتظارش نشسته ام نگاه میکنم به اسمان، ماه ذی الحجه چقدر زیباست. خنکای خوبی می‌آید خصوصاً ازین لب حوض که من نشسته ام. یک مراسم مذهبی مانندی هم برگزار است. جای این جور چیزها در پارک نیست. خلط است. امّا استثناً اینبار با این فضا و هوا نوای یا ابولحسن دلنشین می‌شود. شکر می‌گویم خدارا. برای همه چیزهایی که می‌دهد  و هرآنچه که به حکمت می‌گیرد.

آش گرفته، می آید با هم میزنیم و  دوساعت اختلات می‌کنم. چقدر شبیه‌ایم به یکدیگر. آرمان‌ها و دغدغه‌ها. مجتبی حسابی درگیر است. دلم می‌سوزد از تنش‌هایی که دارد تحمّل میکند. خدایا صبر عطا کن و گره از کار همه بندگانت باز کن. خیر الامور را به ما عطا کن.  با مجتبی حرف زدن هم مرا سبک میکند و بیشتر احتمالا او را. حرفهای زیادی برای گفتن دارد. دردهایی برای شنیدن. می‌گوید و راه حل میدهیم. طرح میریزم که حل شود. ان شاء الله. 


دیروقت برمیگردم. باز میکنم می‌بینم دکتر لاتولیپ ایمیل زده که دیفرت قبول شده. مجموعه‌ای از احساسات متناقضم. برگشتم به خانه‌ی اول. کمی فکر میکنم. شکر می‌گویم و دعا میکنم که خیر باشد. فکر میکنم اگر جواب این هفته سنجش طوری باشد که دیگر گزینه‌ای نداشته باشم تکه های پازل کنار هم چیده میشود و مسئله ایز سالود. داوری نمیکنم. تفویض کردم. توکل کردم. 

 وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ


نوشته شده توسط
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

احوالات (10)

جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۴ ب.ظ

قدم زنان مسیر فردوسی تا انقلاب را می‌آییم. هیچ چیز بهتر از قدم زدن عصر جمعه در حالی که خورشید می‌رود که در سمت دیگر طلوع کند نیست. این نور خورشید که ابر‌ها را قرمز میکنید و یک رنگ نارنجی زرد-طوری می‌پاشد به خیابان‌های شلوغ تهران. قدم زدن تنها یک صفای دارد. قدم زدن با دوست خوب دوچندان یا چند چندان می‌کند. عموماً لحظاتی که با دوستان خوبم هستم همیشه در ذهنم ثبت می‌شود. صداها، رنگ‌ها، لغات....

با مجتبی قرار گذاشته‌ام که همدیگر را ببینیم. آخرین باری که همدیگر را دیدم اوایل مرداد بود به نظرم. آن موقع که آمد اسباب و اثاث را از خابگاه شادمان بردارد. ولی آخرین باری که به تفصیل دیدار کردیم ماه رمضان بود. روی صندلی‌های لاله. رفتم آش نیکوصفت گرفتم و افطار کردیم. چقدر چسبید. چقدر حرف زدیم. حالا . یک ساعتی تقریباً به انتظارش نشسته ام نگاه میکنم به اسمان، ماه ذی الحجه چقدر زیباست. خنکای خوبی می‌آید خصوصاً ازین لب حوض که من نشسته ام. یک مراسم مذهبی مانندی هم برگزار است. جای این جور چیزها در پارک نیست. خلط است. امّا استثناً اینبار با این فضا و هوا نوای یا ابولحسن دلنشین می‌شود. شکر می‌گویم خدارا. برای همه چیزهایی که می‌دهد  و هرآنچه که به حکمت می‌گیرد.

آش گرفته، می آید با هم میزنیم و  دوساعت اختلات می‌کنم. چقدر شبیه‌ایم به یکدیگر. آرمان‌ها و دغدغه‌ها. مجتبی حسابی درگیر است. دلم می‌سوزد از تنش‌هایی که دارد تحمّل میکند. خدایا صبر عطا کن و گره از کار همه بندگانت باز کن. خیر الامور را به ما عطا کن.  با مجتبی حرف زدن هم مرا سبک میکند و بیشتر احتمالا او را. حرفهای زیادی برای گفتن دارد. دردهایی برای شنیدن. می‌گوید و راه حل میدهیم. طرح میریزم که حل شود. ان شاء الله. 


دیروقت برمیگردم. باز میکنم می‌بینم دکتر لاتولیپ ایمیل زده که دیفرت قبول شده. مجموعه‌ای از احساسات متناقضم. برگشتم به خانه‌ی اول. کمی فکر میکنم. شکر می‌گویم و دعا میکنم که خیر باشد. فکر میکنم اگر جواب این هفته سنجش طوری باشد که دیگر گزینه‌ای نداشته باشم تکه های پازل کنار هم چیده میشود و مسئله ایز سالود. داوری نمیکنم. تفویض کردم. توکل کردم. 

 وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۶/۰۳

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی