منقوص (7)
شنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۶، ۰۸:۵۷ ب.ظ
سابقاً در انتخاب رشته یک متد خاصی داشتم. طوری انتخاب میکردم که به صورت ممکن سه تا گزینه همزمان میتواند که بشود. اینکه کدام ازین سه بشود که طوری میچیندم که شانس و دست تقدیر خودش انتخاب کند. مثلاً م.شیمی را گذاشتم بین مکانیک و عمران علمص. اولی احتمالش کمتر بود و دومی بیشتر. گفتم اگر خیری در علمص رفتن باشد در همان مکانیک خواهد شد. پس او بالاتر و م.شیمی در میانه. انرژی هم همینطور بود. بین کاتالیست تهران و فرآیند مدرس. اگر بدی در انرژی شریف باشد احتمال کاتالیست تهران هرچقدر هم پایین باشد باز میشود. چون خیرالامور را میخواهم. حالا دیفر کردم. گفتم که اگر نخواهد که بشود نمیشود. اینجا هم اگر نخواهند راحت ریجکت میشود. امروز نتایج جالب بود. اینبار دیگر گویا میخواهی به من بگویی که این درس، درس تصمیم گیری است. خودت با عقل و درایتت فکر کن و تصمیم بگیر.
نمیدانم. واقعاً نمیدانم که تو چقدر مهربانی. همینقدر که میدانم حواست به من هست. اگرچه بارها از ارتفاع بالا و پایین افتاده ام زمین و رحمت واسعه بدست نیاورده، رفوضه شده ام ولی حواست به من هست. رفوضه بودنم را از همین ببین که چنین اندک دستاوردهای دنیایت لبخند به لبم میآورد.
تا قبل ازینکه به پدر خبر دهم خیلی خوشحال-طوری نبودم. خوشحالی هم لبخند به لبم آورد. نارحت شدم ازینکه سایر رفقا آنچه میخواستند نشد. خدایا ما را در حفظ رحماتت قوی بدار. قدر لطف و مهربانی تو را بدانیم. خدایا من را از شرّ خودم محافظت کن. احساس بی نیازی نکنم.
کَلَّا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى
۹۶/۰۶/۰۴