سفر برای کنکاش خود
همه چیز را معوق میکردم به بعد از این سفر. تک تک تسکهایی که باید انجام میدادم. به سبب چند روزی از دنیا و احوالاتش دور بودن. حالا سفر تمام شده و من در لابی هتل دارم با مغزم لابی میکنم که چطور زمانبندی کنم. این سفر بیشتر خودم و خانواده ام را بشناسم. شاید بیشتر خودم. خودی که باید، خودی که توانم و خودی که هستم. ۳ شخص تقریباً متفاوت.
پرواز برگشت را به مقصد مشهد گرفته بودم که چند ساعتی هم آنجا باشم. حالا میگویند گرد و خاک است و تاخیر در پرواز ها. دلسرد شدم و دلتنگ.
این چند روز باقیمانده تا پایان مهر تک تکشان برایم مهم اند. خیلی مهم. کاش ۲۴ سرعتشان ۲۵ ساعتی چیزی شود.
فکرها و حرفهای بسیاری هست که باید بنویسم. به اندازه یک کتاب.